عشق

ساخت وبلاگ
سلامدوباره اومدم بنویسم ولی نه با یه دل گرفته و تنگاومدم برای دلم بنویسم دلی که یه روزی از پاییز و روزهاش دلگیر بود ولی زود دلش گرم شد به روزهای بارونی پاییزیه وقتی اومدم اینجا و نوشتم از دلتنگی روزهای تلخ پاییز اما...چه زیباست حس خوب به تو رسیدن...چقدر زیباست که دست پاییز دست منو تو دستت گذاشت و یه دنیا حس خوب عشق و ارامش به من هدیه کرد...هرچند بهار یه جای خالی برای همیشه تو دلم کاشت اما پاییز شروع فصل جدید زندگی برام شدخداروشکر حالا که یکسال گذشته حس خوبی دارماین یکسال برام پر از چالش و پستی و بلندی بود... پر از سختی که کنار تو به خیر گذشتمیگن خدا میدونه کی دل ادمها رو به وجود کسی گرم کنه... همیشه شاید میشنیدم ولی هیچوقت باور نمیکردمخیلی وقتها اینجا نوشتم که خدایا نفهمیدم حکمتت چیه ولی شاید حالا درک بهتری از این حکمت دارماومدم بگم خداجونم شکرت که همیشه هوامو داریخداجونم شکرت که مواظبمیعشقم ممنونم که کنارمیبزار این فصل تا اخر همینجوری قشنگ بمونهبزار این حس ارامش بمونهلطفا همینجور مواظبم باش کنارم باش و به یادم باشدوستت دارم مثل همیشهسپاس عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 121 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 17:00

سلام خوبی؟ الان که دارم مینویسم صورتم خیس شده چون داشتم متنهای قبلیم رو میخوندم. فکر نکن شنبه هایی که ثبت نکردم به یادت نبوم دیگه طاقت نوشتنش رو نداشتم. از یه جایی به بعد دارم حس میکنم که هستی و جایی نرفتی. از یه جایی به بعد به این نتیجه رسیدم که من رفتم و تو هستی. چون از یه وقتی که دلم لبریز درد شد. طاقتم تموم شده. صبرم شده اشک و لبریز شده. نیستی ببینی الکی بهونه میگیرم الکی دعوا دارم. دلم میخوادت خیلی زیاد. کاش بودی حضورت برام دلگرمی بود. از وقتی نیستی پشتم درد میکنه. کمرم خم شد. تازه میفهمم پشت خمیده از داغ یعنی. دلم خیلی گرفته. میخوام بیام پیشت. تو که نمیای چرا من هم نباید بیام؟؟؟؟ عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranpayizii بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 17:00